Paieez
Paieez

Paieez

پاییـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــز

پاییــــــــز

پاییز می آید!

پادشاه فصل ها؛

قاصدک ها خبر آوردند...

تابستان دارد آخرین روز های زندگی اش را سپری می نماید!

پاییز خواهد آمد؛ خش خش برگ ها، عطر باران، بوی نمناک خاک ...

پاییز خواهد آمد!

احساس تازه ای را با خود خواهد آورد.

باران، باد، شعر، موسیقی...

حس دلتنگی، حس بی تابی...

گونه های گٌل، سرما خواهد خورد.

برگ درختان رنگ زرد و نارنجی به خود خواهد گرفت.

گیاه ها زرد خواهد شد.

پاییز می آید!

حس دوست داشتنی ای که نمی دانم چیست؟

آسمان ابری، بغض کرده.

دانه های باران، پر از حس رسیدن به زمین

و زمین لبریز نیاز،

برای رهایی از عطش تابستان

و انتظار کشیدن گندم ها برای درو؛ حس عجیبی به آدم می دهد

انگار دیگر زندگی را نمی خواهد.

پیچک ها دیگر تاب مقاومت در برابر باد های پاییزی را ندارند

و گنجشک ها دیگر آواز نخواهند خواند.

پاییز خواهد آمد!

حس عجیبی را با خود خواهد آورد.

خش خش برگ ها، نم نم باران، بوی نمناک خاک...

دلهره، حسرت، نا امیدی...

حس زندگی؛

حس زندگی پیر مرد و پیر زنی که برگ های آرزوی شان زرد شده

و در انتظار سرما هستند.

شاید با آمدن پاییز و سرد شدن هوا صدای خش خش نفس کشیدن شان  بیشتر شود و نفس شان بند آید.

پاییز می آید!

حس تلاش را با خود می آورد

تلاش کودکی برای جمع آوری کاغذ

تا در سرمای زمستان سرد ش نشود.

وقتی از او پرسیدم،

پاییز می آید چه حسی داری؟

گفت:

حس تلاش، کار، زحمت ...

پاییز فصل تلاش، زحمت کار و زندگی است تا پاییز است، زندگی باید کرد.

پاییز می آید!

{قدمی}